۲۵ بهمن ۱۳۹۷ - ۲۳:۳۸
کد خبر: ۵۹۷۴۷۹
پاسداشت شهدای روحانی مدافع حرم؛

گزارش | شب شعر "بر منبر خون"

گزارش | شب شعر
استاد مجاهدی گفت: پیش از انقلاب همین که می‌فهمیدند شاعری مذهبی‌سرا هستیم خیلی با کراهت با ما روبرو می‌شدند؛ و من خاطرات بسیار بدی از آن زمان دارم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، شب شعر «بر منبر خون؛ پاسداشت شهدای روحانی مدافع حرم» شب گذشته به همت فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی در سالن همایش‌های غدیر قم برگزار شد.

در این مراسم که با حضور علاقه‌مندان شعر و خانواده شهدای مدافع حرم برگزار می‌شد، جمعی از شاعران پیشکسوت و جوان به شعرخوانی و اجرای برنامه پرداختند.

مراسم با تلاوت آیاتی از سوره مبارکه آل‌عمران در مورد شهدا آغاز شد و پس از آن‌ که حجت الاسلام و المسلمین لک‌زایی، رییس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات، لحظاتی به ایراد سخنرانی پرداخت، آیین شعرخوانی به صورت رسمی با شعر حجت الاسلام سیدمحمدمهدی شفیعی آغاز شد:

کوه باشی سیل یا باران، چه فرقی می‌کند
سرو باشی باد یا طوفان، چه فرقی می‌کند

مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان
آسمان شام با ایران چه فرقی می‌کند

قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم
حصر الزهرا و آبادان چه فرقی می‌کند

مرز ما عشق است هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند

شب شعر

مدتی بعد دبیر انجمن محیط، احمد علوی به شعرخوانی در مورد حضرت زینب پرداخت که بیت اول شعرش فضای جلسه را به شدت تحت تاثیر قرار داد:

کاش در دروازه ساعت زمان می ایستاد
نیزه ها می رفت، اما کاروان می ایستاد

کاش وقتی قلب زینب روی نی ها می تپید
قلب دنیا می گرفت و ناگهان می ایستاد

او که با صبر و غرور و غیرت زهرایی اش
با حجابش روبروی دشمنان می ایستاد

کائنات انگار تحت امر زینب می شدند
آنچنان که گفته اند آب روان می ایستاد

کوفیان دیدند وقتی لب به گفتن می گشود
ناگهان زنگ شترها از تکان می ایستاد

زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند و بعد
روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد

با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
همچنان می ایستاد و همچنان می ایستاد

حرمله آتش به پا می کرد در قلب حرم
در بلندی ها که با تیروکمان می ایستاد

آفتاب داغ می تابید بر تن ها ولی
قاتل خورشید زیر سایه بان می ایستاد

بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندنش
بر زمین می خورد وقتی روضه خوان می ایستاد؛

شب شعر

پس از آن شاعر جوان، سرکار خانم زاهدمقدم شعری را به شهیدحججی تقدیم کرد:

آرامش موّاج دریا چشم هایش
دور از تعلق های دنیا چشم هایش

راه زیادی نیست در تکرار تاریخ
از روضه های کربلا تا چشم هایش

حتی شهادت می تواند ساده باشد
این را شهادت می دهد با چشم هایش

پیروز میدان نبرد خیر و شر کیست؟! 
شمشیرهای غرق خون یا چشم هایش؟ 

فکر فراموشی آن تصویر تلخم
قصدم فراموشی ست، اما چشم هایش

شب شعر

سپس استاد محمدعلی مجاهدی به جایگاه آمده و رو به حاضران گفت: خدا را شاکرم که شاهد گل‌افشانی نخل برومند شعر آئینی در کشور ایران هستیم. عزیزانی که پیش از انقلاب در محافل ادبی و فرهنگی و انجمن های شعر و ادب حضور داشتند، می‌توانند صدق گفتار حقیر را مشخص کنند که همین که می‌فهمیدند شاعری مذهبی‌سرا هستیم خیلی با کراهت با ما روبرو می‌شدند. و من خاطرات بسیار بدی از آن زمان دارم.

شب شعر

پدر شعر آئینی گفت: به عنوان کارشناسی کوچک در حوزه شعرآئینی عرض می‌کنم با این که شعر دینی ما بیش از هزار سال پیشینه مکتوب دارد، ولی هرگز در هیچ دوره‌ای ما شاهد به ثمر نشستن نخل شعر آئینی مثل امروز نبودیم. حتی اگر دیوان بزرگان شعر و ادب را تورق کنیم آثاری را می‌بینیم، ولی چیزی را که مشخصا راجع به شعر ولایی دستاورد مشخصی را داشته باشد، جز چند چهره شاخص چیزی نمی‌یابیم. اما امروز ما توانسته‌ایم نقاط محسوسی که به لحاظ محتوایی در پیشینه مکتوب ما مورد غفلت قرار گرفته بود را بحمدالله جبران کنیم.

وی همچنین خبر داد: از آن‌جا که بعد علمی روحانیت بر ابعاد ذوقی و احساسی روحانیت سایه افکنده‌است، تذکره شعرای روحانیت را در سه جلد با عنوان رواق اشراق چاپ و منتشر کرده است.

استاد مجاهدی سپس حاضران را به شنیدن ابیاتی از سروده‌های خود میهمان کرد. البته چند بیت را از این شعر طولانی کم کرد که فرصت بیش‌تری برای شاعران جوان بماند:

باورم گل می کند با یاد شک نشناس ها
حس سبزی دارم از خار و خَسَک نشناس ها

عهد با حسن خدا داده است ما را از الست
آن عروس بِکر و مستور بَزک نشناس ها

حق به این دادند و آن اما نفهمیدند آه
از طلا فرق مطلّا را محک نشناس ها

حیدر کرّار بود و راه‌وار و ذوالفقار
و شما دشمن گریزان تاز و تَک نشناس ها

“شقشقیّه” راوی فریاد بغض آلود اوست
با علی آخر چه کردید ای نمک نشناس ها

اهرمن خویید، تا “مُلک” و “مَلِک” را بنده اید
بی خیال جبرییلید ای مَلَک نشناس ها

فرق طبع آفتاب و فطرت خُفاش هاست
اختلاف قَد نَجی از قَدهَلَک نشناس ها

سیر افلاکی مجوی از خاکیان فرش سیر
“زُهره” را تا “زَهره” خوانند این فلک نشناس ها

یاد باد آن گل که یادش شمع بزم افروز ماست
نیست ما را الفتی با شاپرک نشناس ها

غزل دیگر استاد:

باور ما ریشه در مباهله دارد
این سند شیعه پنج منگله دارد

در شب مُظلَم طلایه‌دار ظهور است
شیعه که از نور وحی مشعله دارد

خفته‌ی بی‌درد را مگو هله برخیز
مرده چه سود از هلا و از هله دارد

مذهب این بندیان لات و هبل، آه!
تا به حقیقت چقدر فاصله دارد

نسبتشان می‌رسد به هند جگرخوار
ایل و تباری که شمر و حرمله دارد

داعشیان خانه‌زاد آل سعودند
از گله‌ی خود، شبان چرا گله دارد؟‌

عترت پیغمبرند تالی قرآن
باور ما ریشه در مباهله دارد

عشق علی خواهم و شفاعت او را
این غزل جوششی اگر صله دارد

از نکات جالب توجه دیگر، رجزخوانی‌های محسن کاویانی بود که با تحسین حاضرین در جلسه همراه شد:

لبخند خدا بسته به لبخند حسین است
پس باش پی آن چه خوشایند حسین است

تعریف من از عشق همان بود که گفتم
در بند کسی باش که در بند حسین است

*

داغی به دل دارم که میسوزاند عالم را
داغی که سوزانده صد و ده بار شعرم را

داغ عظیمی که همیشه با زمینی هاست
داغ همه علامه ها ، داغ امینی هاست

گفتم امینی تا که بشناسی امیرش را
قدری تورق کن کتاب الغدیرش را

بعدش که خواندی سینه ات را از صفا پر کن
آه ای برادر ! جان من قدری تفکر کن

آه ای برادر قصدم از این شعر توهین نیست
قدری تفکر کن ببین دین بی علی دین نیست

دین چیست جز آرامش و ایجاد آبادی
این بار ننگ دین "ابوبکریست بغدادی"

دین دست نااهلان بیفتد بد خطرساز است
اسلام بی حب علی "ملاعمر" ساز است

بحث خلافت نیست ، دنیا نیست در حدش 
شاهی که جز پیش یتیمان خم نشد قدش

آه ای برادر سینه ات را از صفا پر کن
آه ای برادر! جان من قدری تفکر کن...

وقتی که دین بی علی منجر به داعش شد
وقت دفاع از حرم - هنگام غرش شد

*

خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است
این آل سعود است که در حال سقوط است

هستند شیاطین همه درگیر تبانی
شیعه شده آماده ی یک جنگ جهانی

آماده شده لب بزند جام جنون را
صادر کند از نفت عرب، بشکه ی خون را

بیزار ز جنگیم، ولی مرد جهادیم
دادیم سر و دست، ولی باج ندادیم

ما با احدی نیز نداریم سرجنگ
لعنت به بلادی که شد آغازگر جنگ

ما هیچ زمان حمله نکردیم به جایی
ما مرد دفاعیم ولیکن چه دفاعی!

شمشیر عجم منتظر رخصت جنگ است
مکه بشود مرکز شیعه چه قشنگ است

ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم
تا بین بقیع ش حرمی ناب بسازیم

"یا حیدر کرار" زند نقش به زودی
بر پرچم سبز عربستان سعودی

از روضه ی عباس شرف یاد گرفتیم
یک عمر از او یکسره امداد گرفتیم

ما غیر کفن بر تن خود جامه نداریم
ای شمر برو ... شوق امان نامه نداریم

سیدجواد شرافت که اجرای برنامه را به عهده داشت ضمن تمجید از محسن کاویانی، اجرای اشعارش را توسط مداحان بسیاری خوب توصیف کرد که سبب شده است هیئت از تجلیل محض، به سمت تحلیل کشیده شود.

سیدجواد شرافت، حجت الاسلام بابامیری، حجت الاسلام جوادمحمدزمانی، سیداحمدحسینی (شهریار)، طیبه عباسی و مجید تال از دیگر شاعرانی بودند که به اجرای برنامه پرداختند./ز502/س

خبرنگار: محمد حسین طباطبایی

ارسال نظرات